کتاب وقتی بهترین تو کافی نیست

دربارۀ کتاب وقتی بهترین تو کافی نیست :

کتاب وقتی بهترین تو کافی نیست دربارۀ بسیاری از افراد است که هر اندازه که تلاش می‌کنند، واقعاً به تصویر ذهنی خوبی از خودشان نمی‌رسند.
احساس می‌کنند بی‌کفایت هستند و عیب‌وایراد فراوان دارند. درحالی‌که این‌طور نیست. آنان شهروندانی عادی و مولد هستند که فقط گمان می‌کنند هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسند.
حتی وقتی موفق می‌شوند، احساس می‌کنند بخت یاری‌شان کرده است، وگرنه شکست می‌خوردند.
این کتاب برای همه کسانی نوشته شده است که به خود تردید دارند و احساس بی‌کفایتی می‌کنند.
مهم نیست این احساس در آنان چقدر قوی و ثابت یا ضعیف و پراکنده است.
من می‌خواهم کمکتان کنم تا چرخۀ شکست و ناکامی را بشکنید.
می‌خواهم به پدران و مادران بیاموزم چگونه خودتحسینی و داشتن نگاه مثبت به خود را در ذهن فرزندانشان القا کنند.
می‌خواهم بدانید چگونه اسیر این چرخۀ معیوب و دور باطل شده‌اید. کمال‌طلبِ مغلوب می‌تواند از یأس و شکست فاصله بگیرد.
به شما نشان خواهم داد چطور این ممکن است.

قسمتی از متن از کتاب :

پس از انتشار کتاب پرفروش ترتیب تولد درباره بخشی از این کتاب پرسش های فراوانی مطرح شد.
در آن کتاب از سندرومی سخن گفته ام که آن را بارها و بارها در افراد مشاهده کرده بودم: کمال طلبی. شاید فردی با این ویژگی را بشناسید.
چنین شخصی طرح های فراوانی را آغاز می کند بدون آنکه کارش را به پایان رساند و شعارش این است: «برای انجام این کار یک روز، یک سال یا دو سال وقت دارم.»
اگر به میز کارش نگاهی بیندازید، نشانه های شکست یک فرد کمال طلب را می بینید: میزی پر از کارهای ناتمام. اما این گونه های شخصیتی روشی منحصر به فرد برای شکست خود دارند.
اجازه دهید به دانشجویی که با این ویژگی ها همخوان است، نگاهی بیندازیم.
این فرد جوان باید برای امتحان نهایی اش آماده شود. او در طول روز به خودش میگوید که تمام شب را به درس خواندن خواهد گذراند. غروب که از راه می رسد می نشیند تا انبوهی از کتاب و جزوه های درسی اش را بخواند، اما دقایقی بعد یادش می آید که باید پیراهن یا کتش را در کمد آویزان کند.
چقدر احتمال دارد که دوباره به مطالعه اش بازگردد؟ صفر؟ اصلا؟
این افراد در خانواده هایی بزرگ شده اند که دست کم مادر یا پدرشان اهل عیب جویی بوده اند و آنها نیز برای فرار از انتقاد و عیب جویی، ساده ترین کار ممکن یعنی ناتمام گذاشتن کارهایشان را انتخاب می کنند و توانمندی هایشان را نشان نمیدهند.
مشاهده چنین واکنش هایی مرا به نوشتن کتاب حاضر ترغیب کرد.

صفحات ابتدایی کتاب را مطالعه کنید :

اگر از مطالعۀ این کتاب لذت برده‌اید به کتاب “آزمون اشتیاق” هم از اینجا نگاهی بی‌اندازید.