کتاب و راز جوانی نیکول کیدمن
خیلی جدی و بدون کوچکترین اثری از طنز و خنده که توی عضلات منقبض شدۀ صورتش پیدا باشه زل زده تو چشمام و میگه: چرا فکر میکنی کتاب ، فقط برای خوندنه؟ درحالیکه سعی دارم تغییرات حدقۀ چشمام اونقدر محسوس نباشه میگم: بله؟
اینجاست که اظهار افاضاتش شروع میشه:
ببین اون برای قدیمندیما بود که طرف، کتاب میخوند و ازش لذت میبرد و کتابخونه دار بودن، ارزش محسوب میشد…الان تکنولوژی پیشرفت کرده، کلی وبسایت و کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی هست که میتونی با خوندنشون اطلاعاتتو بالا ببری، من خودم از وقتی این گوشی هوشمنده رو خریدم اصلا زاویۀ دیدم به مسائل خیلی عمیقتر شده، کلی چیزا میدونم که قبلا نمیدونستم، مطالعات و سطح آگاهیام بالا رفته، اینو حتی میتونی از طرز حرف زدنم هم متوجه شی، ببینم… تو اصلا میدونستی یه گونهی خیلی نادر اورانگوتان توو جنگلای ساحل عاج زندگی میکنه که برای غذا خوردن از دماغش استفاده میکنه؟ میدونستی ترامپ با مادرزنش مشکل داره و خواهر خانومش بچۀ سرراهی بوده؟ میدونستی یکی از بازیگرای معروف خودمون پریشب، آب داغ هورت کشیده و زبونش سوخته؟
این اطلاعاتو از کجا میتونی پیدا کنی آخه؟ تو کدوم کتاب میان اینقدر دونستنیهای ریز و درشت به آدم یاد بدن؟ این مردم وقت کتاب خوندن ندارن بابا، درستشم همینه… کتاب خوندن وقت تلف کردنه، هی میان میگن سرانۀ مطالعه ی کتاب فلان است و بهمان است، چرا از اونطرف نمیگن سرانۀ مطالعۀ کانالای تلگرامی که کلی آگاهی به آدم میدن چقدره؟ من بعنوان کسیکه طرفدار محافظت از جنگلهاست میگم باید چاپ هر کتابی متوقف شه، چه خبرتونه اینهمه درختو بخاطر یه مشت حرف تکراری قطع میکنید؟ پس تکلیف اون اورانگوتانی که با دماغش غذا میخوره چی میشه؟
خودت منطقی فکر کن، کی حاضره یه کتابو هرجا میره با خودش حمل کنه؟ عوضش آدم موبایلشو همیشه همراهش داره میتونه با لمس کردن دوتا گزینه، تو کانال پروفسور سمیعی جوین شه و به راحتی رازهای جوانی و زیبایی نیکول کیدمن رو یاد بگیره، من اگه این کانال نبود چجوری میتونستم از نیکول کیدمن بپرسم چیکار میکنی که پیر نمیشی؟ تازه هیچ پولیام بابت یاد دادن اینا از آدم نمیگیرن… دیگه اگه حرف منم قبول نداشته باشی، نمیتونی آدم حسابی بودن پروفسور سمیعی رو منکر بشیااااا…
بازم برای تاکید حرفام میگم: این ملت، کتاب بخون نیستن، تو همین الان یه آدم بُکش بذارش لای کتاب، اگه تا صدسال دیگه یکی پیداش کرد من اسممو عوض میکنم، اصلا اسم چرا؟ خودم قتلو گردن میگیرم…
الانم اونقدر حرف زدم یادم رفت به کارای عقب افتادهم برسم، پاشو برو طبقه ی بالا هفت هشت تا کتاب قطور سوا کردم گذاشتم گوشۀ اتاق، وردار بیارشون میخوام لامپ اون اتاقو عوض کنم، آدمو از کار و زندگیش میندازی…
من هیچ
من نگاه
پروفسور سمیعی و نیکول کیدمن نگاه
شما نگاه
ما نگاه
نشر البرز نگاه
نویسنده : ساناز بیرانوند