دربارۀ داستان:
در کتاب موکل خطرناک ، مارک یازده ساله به همراه برادر کوچکترش . ریکی هشت ساله، درحالی که از والدین خود پنهان شدهاند تا سیگار بکشند، به طور اتفاقی صحنهای را میبینند که هیچگاه قرار نبود نظاره گران باشند؛ وکیلی که با اتومبیل خود و به قصد خودکشی به آنجا رفته بود…
حالا فقط مارک و برادرش هستند که از جای جسد اطلاع دارند.
آن هم جسدی که همه کشور به دنبال آن هستند؛ جسد وکیلی که خودکشی کرده است.
حالا مارک مانده است و دستگاه قضایی کشور.
دراین میان، تنها متحد واقعی او ، رجیست.
وکیل جوانی که کار خود را به تازگی آغاز کرده و قصددارد به هربهایی که شده، موکلش را نجات دهد.
دراین میان، افرادی هم به دنبال سر به نیست کردن مارک هستند.
حالا باید دید چه کسی در این بازی برنده خواهد بود.
آیا رجی می تواند موکل خود را نجات دهد؟ یا اینکه تلاش های وی، به بهای جان هردونفرشان تمام خواهد شد؟
دربارۀ نویسنده :
در ویکیپدیا دربارۀ جان گریشام نوشته : او سالهاست به عنوان نویسنده رمانهای حقوقی پرفروش در آمریکا مطرح است. رمانهای گریشام به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاند. بیشتر کتابهای وی (گاه با چند ترجمه گوناگون) به فارسی هم ترجمه شدهاند. از اکثر کتابهای وی یک نسخه سینمایی نیز ساخته شدهاست.
اطلاعات بیشتر را از اینجا بخوانید.
در قسمتی از کتاب موکل خطرناک میخوانیم:
تو چندتا سیگار در روز می کشی؟
مارک به دروغ گفت: «فقط یکی.»
بعضی روزها یک سیگار می کشید، ولی اگر سیگار بیشتری به دست می آورد سه یا چهارتا می کشید.
فیلتر سیگار را مانند تبهکاران میان لبانش گذاشت.
ریکی پرسید: «آیا یک سیگار در روز مرا خواهد گشت؟»
مارک سیگار را از میان لبانش برداشت و گفت: «نه به این زودی. یکی در روز خطری ندارد، اما اگر بیشتر بکشی خطرناک است»
– مادر چند سیگار در روز می کشد؟
– چهل تا.
– هوم… پس او دچار دردسر بزرگی است.
– مادر مشکلات زیادی دارد. گمان نمیکنم اصلا نگران سیگار باشد.
– پدر چند سیگار در روز می کشد؟
– چهار یا پنج بسته. یعنی در حدود صد سیگار در روز.
ریکی با لبخند گفت: «پس به زودی میمیرد، مگر نه؟».
– امیدوارم. او با مشروبخواری و پشت سرهم سیگار کشیدن تا چند سال دیگر میمیرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.