Search
Generic filters

سبد خرید

فیلم ترکیه‌ایِ عشقِ خیلی پردردسر 2

فیلم ترکیه‌ایِ عشقِ خیلی پردردسر ۲

ادامه قسمت اثر فرهیختۀ فیلم ترکیه‌ایِ عشقِ خیلی پردردسر ۲

در مرحله ی بعد به همت گروه نویسندگان مغز متفکر، ابر و باد و مه و خورشید و فلک و حتی رجب طیب اردوغان دست به دست هم می‌دن تا این دوتا قناری عاشق، به هم نرسن، در نتیجه در میان خیل اشک و آهنگ‌های غمناک ترکی با مضمون رفتی و از وسط به دو قسمت نامساوی تقسیم شدم و ضجه‌های دختر نازنین و شیشه شکستنا و کتک خوردنای اون بزرگوار سیکس پک دار،این دوتا می‌پذیرن که اصن یجوریه که نمی‌شه که بشه، پس اون میره دخترخاله‌ی ورپریده‌شو اختیار می‌کنه و این یکی تن به ازدواج با تاجر بزرگ قهوه در استانبول، آنکارا (بجز محله‌ی اولوس) و ازمیر، میده و هردو عاشق قصۀ ما سعی می‌کنن فراموش کنن که چه روزای قشنگی باهم داشتن، ولی بازم ابر و باد و فیلان و بیسار و حتی مافیای ایتالیا و یاکوزای ژاپن (نپرسید چرا،اونا دلایل خودشونو دارن) زوج عاشق قصۀ ما رو راحت نمی‌ذارن و دستِ تا آرنج تو لجنِ تقدیر، شرایطی رو به همت نویسندگان “مُخ کثیف” فیلم، فراهم میاره تا این دوتا به همراه همسران‌شون مجبور باشن چند صباحی توی یک خونه زندگی کنن…
حالا دیگه راه به راه باهم آیز تو آیز می‌شن و یاد و خاطره اونهمه خنده و تخمه شکستن لب دریای مدیترانه و هویج بستنی خوردنا یک اندر دو براشون زنده می‌شه و هی آه می‌کشن و بخت سیاهشونو نفرین می‌کنن که اجازه نداد لیلی و مجنون قرن بیست و یک باشن…
القصه همسرای گلابی این دو بزرگوارم هیچ بویی نمی‌برن که اینا هرازگاهی قرارهای پنهانی دارن و با حفظ فاصله ی شرعی، خاطرات گذشته رو مرور می‌کنن و میگن یادش بخیر.
تا اینجا داریم قسمت شانصد و بینزدهم قصه رو می‌بینیم و مخاطب ایرانیِ جهان سومی، راس یه ساعتی کار و زندگی‌شو سپرده دست خدا و با صدای نخراشیده‌ش داد زده که اون تلویزیونو بزن دبلیو سی تی وی الان عشق خیلی پردردسر شروع میشه.
خلاصه اینا هی دارن هرروز بصورت دور از چشم خلق الله، به تشریح خاطراتشون می‌پردازن که یکی از یه جایی یه چیزایی می‌بینه که نباید، و خب از اونجایی که دیگه هیچ آبی در ممالک شرق و غرب باقی نمونده که نویسنده ها به فیلمنامه ببندن و نه هیچ پتانسیلی برای کش دادن هرچه بیشتر داستان، سرانجام در قسمت هفتصد و نودم، اون یکیه میره به همه میگه که آره آقا، این دوتا اینجور…
همه هم وقتی می‌فهمن اون دوتا اونجور،خیلی بدشون میاد و در نهایت، قصه با کشته شدن یکی از پرستوهای دلباختۀ ما تموم می‌شه و همزمان می‌خواد القا کنه که ما حواسمون هست که خیانت چیز خوبی نیس،ببینید هرکی خیانت کنه این بلا سرش میاد…
غافل از اینکه تاثیر هزار قسمت آموزش خیانتو با یه قسمت گفتن از بدیاش نمیشه پاک کرد…
خلاصه که بعنوان کسی‌که میتونه روزی دوازده تا از این فیلمنامه ها بنویسه تماااااام حرفم همینه که :
نبینید این آشغال پاشغالا رو آقاااا،نبینیییییید.

فیلم ترکیه‌ایِ عشقِ خیلی پردردسر ۲

نویسنده : ساناز بیرانوند

دیدگاهتان را بنویسید

در حال بارگذاری ...